عوامل بروز ترس و شجاعت در کودکان
کودکی ششساله دارم، بسیار ترسو است و ًهمیشه از بچههای کوچه کتک میخورد، در حالیکه در منزل خواهر هشت سالهاش را با شجاعت میزند و هیچ ترسی ندارد. برای آیندهاش نگران هستم، لطفاً راهنمایی بفرمایید.
حجتالاسلام دکتر شاملی: بعضی از بچهها دشواری رفتار، کمرویی، خجالتزدگی یا ترس دارند. در برخوردهای رفتاردرمانی باید فرد محوری کرد. چیزهایی که ما اینجا میگوییم، برای همه کاربرد ندارد. باید فرد را دید، با خودش، با والدینش صحبت کرد، ریشهها را یافت و بعد راهکارهایی را عرضه کرد.
برای کسانی که در خانه حالت گستاخی دارند و بیرون که میآیند ترسو هستند، ممکن است دو دلیل روانشناختی وجود داشته باشد. یک دلیلش این است که والدین و کسانی که در خانه با این فرد ارتباط داشتهاند، مراقبتهای فوقالعادهای داشتهاند. بچهای که تحت مراقبتهای فوقالعاده قرار گیرد، دیگر اعتماد به نفس و خودباوری ندارد و گستاخی، جرا‡ت و شهامت ورود در صحنههای اجتماعی را ندارد. کسانی که پدر و مادرشان خیلی در طهارت و نجاست دقتهای فوقالعاده میکنند یا خیلی روی نحوه پوشیدن لباس، حساسند، این دقت هاق فوقالعاده حالتهای خودباوری و اعتماد به نفس بچه را کم میکند. باید به بچه میدان بدهیم تا خودش را تجربه کند. در این تجربهکردنها کمی زمین میخورد، کمی آسیب میبیند. اگر این آسیبها با مراقبت ما همراه باشد حلشدنی است. دلیل دیگر این است که کسانی که داخل خانه اینطوری هستند، از ابتدا محیط و شعاع فعالیتهایشان محدود بوده است یا تک فرزند بوده یا فاصله بین فرزندها خیلی زیاد بوده و این، زمینه ارتباطات اجتماعی را کمکرده است. الان که داخل فضا و شعاع گستردهتر روابط اجتماعی میرود، درست نمیتواند خودش را درست سازگار کند. اینها باید داخل خانواده زمینهسازی شود. از همان اول اجازه بدهید که بچهها را هم بازی کنند. صحیح نیست تا بچهای میخواهد به بازی برود مادرش بدود و بگوید: نه، اذیتت میکنند. بگذار برود بازی کند تا بالاخره با همدیگر به وفاق برسند، به خودباوری برسند و تواناییهای خودشان را دریابند. راهش این است که مشارکت دهیم و زمینهسازی کنیم که بچه با همسالانش درگیر شود. یادم هست قبل از اینکه به خارج برویم، ملاقاتی با مقام معظم رهبری داشتیم. بچههای ما خیلی جنب و جوش داشتند، به این در و آن در میزدند، ناراحت بودیم، بالاخره جمعی بودیم که باید خیلی مؤدب و مرتب بنشینند. من از بس خسته شده بودم، بچه را گرفتم و محکم روی زانویم نشاندم که جیغش درآمد. بعد که مقام معظم رهبری آمدند، فریادش نمیگذاشت که ایشان صحبت کنند و آن جمعی که بودند، استفاده کنند. بعد از اینکه بیرون آمدم، خدمت حضرت استاد آیتا... مصباح یزدی رسیدم و گفتم که استاد چه کار کنم، بد جوری شد، آبروریزی شد. برخورد استاد خیلی جالب بود. ایشاد فرمودند: برای اینکه مردم نگویند: شما خیلی بیخیال و بیتفاوت هستی، یکی دو بار بگو: بچهجان بنشین و اذیت نکن. گفتم: در آن جمع، در خدمت مقام معظم رهبری سخت است. ایشان فرمودند: او بچه است و در دنیای کودکی است.
حضرت امام(ره) به یکی از دخترانشان فرموده بودند: من آنقدر نسبت به بچهها حساسم که وقتی دارم صحبت میکنم، اگر بچهای در دامن مادرش گریه کند نمیتوانم صحبتم را ادامه دهم. کسی که اهل فن است، میداند که این بینزاکتی نیست. بچه کنکاش میکند که خودش و پیرامون خودش را بشناسد. تا وقتی که به خودش و دیگران آسیبهای جبرانناپذیر نمیزند، اجازه دهید در دنیای کودکیاش باشد. این به هیچوجه دلیل بدی یا ضعف بچه نیست. کاری که ما میتوانیم بکنیم زمینهسازی برای فعالیتهای اجتماعی است.
حجتالاسلام و المسلمین حسینی: یکی از آشنایان به من مراجعه کرد و گفت: همسایه ما خیلی ما را اذیت میکند. بچه او زنگ میزند. وقتی میرویم ببینیم چه کسی است، کسی نیست! مهمان که برایمان میآید، دوباره زنگ منزل را میزند. دوباره میبینیم کسی نیست. خیلی اذیت میکند. نمیگذارد ما نفس بکشیم. چهکار کنیم؟ گفتم: یکی دوبار شیرینی یا هدیهای برایش بفرستید! گفت: او ما را اذیت میکند، ما برای آنها هدیه بفرستیم؟! گفتم: امتحان کنید، شاید خوب شود. اخیراً از او پرسیدم چهطور شد؟ گفت: با هم رفیق شدیم، یک بار گوشت قربانی برایشان فرستادیم، یک بار شله زرد برایشان فرستادیم و روابط نیکو شد!
چنین بچههایی نتوانستهاند در جمع بچههای کوچه خود را پیدا کنند و با آنها انس بگیرند. تک بودهاند؛ آنها گروه بودهاند و او را میزدهاند و بعد هم فرار میکردند. راهش این است که یک آبنباتی یا شیرینی میان بچهها پخش کنیم و با آنها رفیق شویم.
ان الذین آمنواوعملواالصالحات سیجعل لهم والرحمن ودا... هماناآنان که ایمان آوردندوعمل صالح انجام دادندخداوندرحمان آنهارامحبوب می گرداند
بازدید دیروز : 141
کل بازدید : 182679
کل یاداشته ها : 356